طلوع
سیاوش قمیشی
وقتی که دلتگ میشمو
همراه تنهایی میرم
داغ دلم تازه میشه
زمزمه های خوندنم
وسوسه های موندم
با تو هم اندازه میشه
قد هزار تا پنجره
تنهایی آواز می خونم
دارم با کی حرف میزنم ؟
نمی دونم ، نمی دونم
این روزها دنیا واسه من از خونم کوچیک تره
کاش می تونستم بخونم قد هزار تا پنجره
طلوع من ، طلوع من
وقتی غروب پر بزنه
موقع رفتن منه
طلوع من ، طلوع من
وقتی غروب پر بزنه
موقع رفتن منه
حالا که دلتنگی داره
رفیق تنهاییم می شه
کوچه ها نارفیق شدن
حالا که می خوان شب و روز
به هم دیگه دروغ بگن
ساعت ها هم دقیق شدن