خار
سیاوش قمیشی
به نام بخشنده بزرگ
داور بر حق
به نام خداوند ایثار و انصاف
خارم اگر از خاری
خارم تو مپنداری
دانم كه مرا با گل
یكجا تو نگهداری
گل را تو به آن گویی
كه از عشق معطر شد
آن گل كه فقط گل بود
در حادثه پر پر شد
سودای تو را دارم
من از دل و از جانم
گفتند كه پیدا شو
دیدند كه پنهانم
گفتند كه پیدا كن
خود را و تو را با هم
گفتم كه پیدا هست
در هر نفس آدم
پیداست و من پنهان
من در تن و او در جان
یك آن نظری كردم
در خود گذری كردم
دیدم كه نه در دوری
نزدیك تر از نوری
در راه عبور از تو
من این همه دور از تو
یك عمر نیندیشم
هیهات، تو در پیشم
چشم است كه بینا نیست
در عشق كه این ها نیست